سکوت

اینکه گاهی اوقات از دستش دلخور بشی... اینکه گاهی دلت و بشکونه و بازم وجودشو تو زندگیت بخوای... همه جوره بتونی بهش تکیه کنی... اونقدر بهش اعتماد داشته باشی که بعد از یه درد و دل حسابی باهاش، بهش نگی بین خودمون بمونه ... کنارش آرومترین جای دنیا باشه برات.... ترس از دس دادنشو نداشته باشی... کسی حتی وقتی از خواب بیدارش میکنی جای غرغر کردن،با قربون صدقه هاش و اون صدای خواب آلوش  حالت و خوب کنه... وقتی حالت بده...نگه چرا...دلیل نخواد.... فقط باشه که خوبت کنه...حتی اگه هیچی نگه...فقط باشه اون آم.... یعنی اعتماد کامل...اینکه بدونی هر چی هم بگی از حرفات برضد خودت استفاده نمیشه... همه جوره پایه ت باشه..پشتت باشه...مثل یه کوه هواتو داشته باشه... یکی که وقتی اومد تو زندگیت،تغییراتی که با اومدنش برای تو و احوالاتت ایجاد میکنه ،بتونی به جرات اسمشو " فرشته نجات " صدا بزنی اسمش عشقه..بودن و داشتن و خواستن این آدم یه دوست باید رفاقت بلد باشه... سکوت...ادامه مطلب

اینم آخرین زمستونی که سمی بابلسره و این هوا و صورت این شهرو میبینه

 

 

خلاصه آخرین هفته این ترم دونشگاه..بچه های ورودیمون آب میرن یکی یکی

 

مثلن همین امروز پرنده پر نمیزنه اینجا

سکوت...

         یه روز خوب میرسه...دیگه گریه نکن...     بلند شو بگو...دیگه غصه بسه     یه روزی حس میکنی تمومه غمات...     میخندی و شادیات سرمیرسه...     یه روز میاد از راه...اونی که تو خواب توئه     دوستت داره اینقدر...همیشه نگاش به توئه     دیگه گریه نکن....     یکی تو آسمونا...به فکرمونه...هوامونو داره خدا     یکی که پیش توئه تو شادی و غم....خبر داره از دل ما     یکی میاد از راه...که نیمه گمشدته...     مثل یه فرشته کنارته...عاشقته                                               دیگه گریه نکن       تقدیم میکنم به عشق زمینی دلم، پیام     فرشته دنیای سمیرا سکوت...ادامه مطلب

قصه از اونجایی شروع شد که استاد شیرخدایی   تو کلاس ازمون خواست جشن فارغ تحصیلی خودمون و مدیریت کنیم...   گفتن همانااااا..... تکاپو و تلاش من و اکیپم همانااااا   یه چند روزیه حسابی درگیر کارای جشنیم...   مشغول مصاحبه کردن با بچه ها برای درست کردن کلیپ   دلم میخواد عالی باشه روزم....هم پخش فیلم داریم...   هم موسیقی و نمایشو کلیپی که قراره   از حرفا و درد ودل بچه ها جمع آوری کنیم...   سحر و مه لقا مجری شدن و داریم رو حرفاشون کار میکنیم...     امیدوارم همه چیز عالی پیش بره سکوت...ادامه مطلب

امروز دلم از دست عزیزترینه زندگیم خیلی رنجید...اون قدر که دل و دماغ انجام هیچ کاری و نداشتم...هر آهنگی هم که از تو گوشیم پلی میشد و میگذشت بدتر میکرد حس و حالمو...       حسی که امروز با رفتارش بهم دس داد خیلی بد بود...اونقدر عصبی و ناراحت و دلخور بودم که فقط دعا میکردم صداشو بشنوم.. برای یه روز از عزیزم بی خبر بودم..شاید الان که به این اتفاق فکر میکنم خندم بگیره و با عقل که بهش نگاه میکنم میبینم چه کاره ضایعی وقتی نمیدونستم قضیه چیه و چه اتفاقی براش افتاده اون همه نگران باشم..عقل حکم میکرد وایسم تا بیاد بپرسم جواب قانع کننده بگیرم... ولی یه سالی میشه دربرابر این سکوت...ادامه مطلب